آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه سن داره

آنی عشق مامان و باباش

اولین نقاشی با معنی!

جوجوی من چند ماهیه که میری مهد کودک و ما خیلی راضی هستیم مخصوصا که تغیراتتو می بینیم مثلا اینکه وقتی نقاشی می کشی به ما نشون میدی و میگی کشیدم دیدی؟ خیلی باحال می گی  چند روز بود که تو یه نقاشیو مدام می کشیدی عین هم و من فکر میکردم ادمه تا اینکه یه روز گفتی ببینش ساعت و منو بازم غرق تعجب کردی  وقتی بادقت نگاه کردم دیدم بعلههه خودشه تو اولین کلمه ای که یاد گرفتی ساعت بود اینم از اولین اثر هنری از ساعت البته این عکسو تو موبایلم کشید! بوووس به دختر ماهم ...
7 مهر 1392

تو این مدت که نبودم .....

بعد از مدتها گلم اومد م تا وبلاگتو اپدیت کنم اخه ولی با گوشی جدیدم دیگه راحت تر میتونم بیام و بنویسم .  درست یه ماه دیگه دو سالت میشه. تو این مدت خیلی اتفاقات افتاد  بدترینشم این بود. که بابا بزرگت از دنیا رفت وهمرو شوکه کرد دقیقا هفتم فروردین 139 . تو هم اون روزا خیلی عجیب غریب بودی همش بیقرار بودی انگارمیدونستی چی شده . اولا حال بابا جون خیلی بد بود ولی خدارو شکر الان خیلی بهتره . عزیزم ایشالله تو زندگیت هیچوقت غم و غصه نباشه بوووووووس 
31 خرداد 1392

آني بالاخره راه افتاد!

روز 28 آذر 1391 همزمان با چهارمين سالگرد ازدواجم ، دخترم بهترین کادو رو به ما داد بعد از مدتها انتظار خودش شروع کرد به راه رفتن.هنوزم باورم نميشه.از تماشاي راه رفتنش لذت مي برم.واقعا يكي از بهترين روزاي زندگيم بود .عزيزم بهترين كادو رو دادي به مامان بابا ،  حالا مثل كسي راه ميره كه به قول خواهرم انگار خيلي وقته راه افتاده.توپ بازي ميكنه، جارو مي كنه! مامانم ميگه از بس وايساد با دقت تماشا كرد تا همه چيزو ياد بگيره! عزيزم همیشه بهت می بالم! بوووووووووووووووووووس           ...
7 دی 1391

اولين خواب توي تخت خودت!

آني من الان كه اينو مي نويسم اولين باريه كه تو رو تو تختت خوابوندم .بنظرم دير شده .چون منم از كنار تو خوابيدن واقعا هم لذت ميبرم هم آرامش ميگيرم.اما عزيزم فكر نكنم اين بنفع هيچ كدوممون باشه. به هر حال امروز به خودم جرات دادم و خدا رو شكر موفق شدم اما اصل كار شبه بايد ببينم مي تونم يا نه.بعدا ميامو نتيجه رو اينجا ثبت ميكنم .بووووووووس
19 آذر 1391

آني تو ماشين !

وقتي ميخوايم بريم بيرون هميشه من اول تو رو آماده ميكنم و بابا تو رو ميبره پايين تا من بيام خودت ميشيني رو صندلي جلو و كلي حال ميكني ! ...
9 آذر 1391